هر شرکت فناوری و خدمات دیجیتال دارای مدیران محصولی است که استراتژی محصول را با نتایج کسبوکار هماهنگ میکنند و توسعه، رشد و تکرار محصول را هدایت میکنند. اما مدیریت محصول دقیقاً چیست و چگونه توسعه محصول را هدایت میکند؟
در این مقاله، مدیریت محصول، تاریخچه آن و نقشهای مختلفی که میتواند در تیم مدیریت محصول وجود داشته باشد را بررسی میکنیم.
مدیریت محصول چیست؟
مدیریت محصول کل چرخه عمر محصول را هدایت میکند. اين امر شامل همه چیز از موقعیتیابی و قیمت گذاری گرفته تا توسعه و طراحی است. تیم مدیریت محصول بیوقفه بر درک نیازهای مشتری و شرایط بازار متمرکز است تا نقشه راه محصولی را ایجاد و پیاده سازی کند که منجر به محصولی با عملکرد بالا و تجربیات بدون اصطکاک میشود که ارزش مشتری را فراهم میکند.
در نهایت، مدیریت محصول جایی است که اهداف تجاری و ارزش مشتری تلاقی میکنند. اين امر تضمین میکند که هر دو در کنار هم به نفع همه پیش میروند.
- تجارت
مدیریت محصول همکاری مؤثر بین توسعه، طراحی، پایگاه کاربر و رهبری تجاری است. اين امر روند كار شركت را تسهیل میکند تا اطمینان حاصل شود که همه در جهت اهداف تجاری یکسانی کار میکنند و موقعیت خوبی برای دستیابی به آنها دارند. ناهماهنگی اغلب باعث میشود که شرکت بدون مدیریت مؤثر محصول، به KPIهای کلیدی خود دست یابد.
- UX
یکی از ویژگیهای مهم مدیریت محصول، تمرکز بیوقفه بر مشتری و نیازهای آنها است. مدیران محصول اطمینان حاصل میکنند که تمام ابتکارات محصول محور به مشتری ارزش میدهد و تجربه کاربری با کیفیتی را ارائه میدهد.
- فناوری
مسئولیتهای مدیریت محصول شامل وظایف مردممحور مانند تحقیق و ارتباطات است، مدیران محصول نیز از درک فناوری خود برای کمک به ایدهپردازی و اجرای راهحلهایی برای نیازهای کاربران استفاده میکنند که اهداف تجاری را تسهیل میکند.
تاریخچه مدیریت محصول
اگرچه تاریخ مشخصی وجود ندارد که مدیریت محصول در آن شروع شده باشد، اما به طور گستردهای در نظر گرفته میشود که به تولد 100 سالگی خود نزدیک میشود. در طول زمان مدیریت محصول دستخوش توسعه سریع و شگفتانگیزی شده است، که امروزه به یکی از حیاتیترین نقشها در هر شرکتی تبدیل شده است.
در اینجا بزرگترین نقاط عطف در تاریخ توسعه محصول آمده است:
اواخر دهه 1930: مک الروی، به طور تصادفی، به بیل هیولت و دیوید پاکارد در دانشگاه استنفورد تدریس کرد و آموزههای او فوقالعاده تأثیرگذار بود.
اوایل دهه 1940 – اوایل دهه 1990: هیولت و پاکارد مالك شرکتی بودند که به سرعت در حال رشد بود. همچنين الگویی برای سایر رهبران تجاری بود که فلسفه «برند» را مورد توجه قرار دادند و به اجرا گذاشتند. در نتيجه آنچه را که ما اکنون مدیریت محصول مینامیم به وجود آورند.
اواخر دهه 1940 – اوایل دهه 1950: تویوتا به عنوان یک شرکت مهم در توسعه مدیریت محصول ظهور کرد که اصول تولید جدید و روش توسعه کانبان را ایجاد کرد. بسیاری از شرکتها توجه کردند و از آن پیروی کردند.
دهه 1970: فرآیندهای مدیریت محصول توسعه یافته توسط صنایع تولیدی اغلب سنگین و طولانی بود. در دهه 70، بهرهوری بسیار مهم شد و صنعت فناوری با سریعتر کردن ایدههای مدیریت محصول، از اوایل قرن نوآوری را آغاز کرد.
دهه 1980: این دههای بود که فرآیندهای توسعه محصول چابک، که به عنوان «مدیریت برند» مفهومسازی میشد، با پیشروی صنعت فناوری شکل گرفت.
2001: مانیفست چابک نوشته شد و به طور گسترده توزیع شد. این مانیفست بر اساس آموختههای چندین دهه گذشته ساخته شده و چارچوب خاصی را برای مدیران محصول ایجاد کرده است.
نقش های مدیریت محصول
در این بخش، نقشهای مختلف تیم مدیریت محصول را بررسی میکنیم. توجه داشته باشید که اکثر تیمهای محصول همه این نقشها را ندارند، بلکه ترکیبی هستند که با نیازهای سازمانی خاص آنها مطابقت دارد.
مدیر محصول (PM)
این نقش شاخص مدیریت محصول است و انتظار میرود که یک PM صلاحیت مطلق در کسبوکار، UX یا طراحی داشته باشد. PMها از این شایستگیهای اصلی برای ایجاد و اجرای نقشه راه محصول استفاده ميكنند. همچنين به عنوان رابط و ارتباط دهنده برای همه ذینفعان درگیر عمل میکنند.
مدیران محصول فنی
یک PM فنی، مانند یک PM، نقشه راه محصول را هدایت میکند، اما به طور منحصر به فردی بر جنبههای تکنولوژیکی آن متمرکز است. این بدان معنی است که آنها جزئیات فنی مورد نیاز برای تکرار محصول را بررسی میکنند.
مدیران محصول چابک
PMهای چابک بسیار به محصول فکر میکنند، آنها معمولاً بیشتر در تیمهای فناوری با عملکرد مرکزی خود تعبیه شدهاند تا آنها را در چرخههای توسعه طبق نقشه راه محصول حرکت دهند.
مالک محصول (PO)
POها در تبدیل نیازهای کاربر و واقعیتهای بازار به ابتکارات محصول مشابه PMها هستند. با این حال، آنها اغلب بیشتر درگیر مدیریت عقب ماندگی توسعه و تبدیل استراتژیهای مبهم مدیریت محصول به وظایف فنی واقعی هستند.
تحلیلگر محصول
تحلیلگر محصول به طور کلی مالک کل مجموعه دادههای رفتار کاربر است. آنها رفتار کاربر و استفاده از محصول را بررسی، تجزیه و تحلیل، تکرارها را برای بهبود این معیارها آزمایش و راههایی را برای دیگران فراهم میکنند. به اين ترتيب ميتوانند تجزیه و تحلیل محصول و معیارهای مرتبط را در داشبوردهای سلف سرویس مشاهده کنند.
مدیر بازاریابی محصول (PMM)
PMMها در تقاطع محصول، بازاریابی، توسعه و فروش برای ایجاد و اجرای یک استراتژی بازاریابی محصول همسو با اهداف متقابل کار میکنند.
تحقیقات UX (UXR)
UXRها از روشهای تحقیق کمی و کیفی برای کمک به مدیران محصول، طراحان، بازاریابان و دیگران استفاده میکنند تا نیازها، انگیزهها و رفتارهای پایگاه کاربر و به طور کلی مخاطبان هدف را درک کنند.
مدیر ارشد محصول (CPO)
CPO مالک کل عملکرد محصول در یک شرکت است. به طور کلی تصمیم گیرنده نهایی در مورد استراتژی کلی محصول است.
مهارت های ضروری مدیریت محصول
در این مرحله، توجه به این نکته مهم است که همه مدیران محصول همه مهارتهای زیر را ندارند. سازمانهای مختلف بسته به ماهیت محصول و فرهنگ شرکت انتظارات متفاوتی دارند. با این حال، ترکیبی از مجموعه مهارتهای زیر تقریباً همیشه مورد نیاز است.
- ارتباط
مهارتهای عالی نوشتاری و کلامی برای PMها ضروری است تا در تیم محصول و فراتر از آن انگیزه و همسویی ایجاد کنند.
- همکاری
از آنجایی که تیمهای محصول در کنار تیمهای توسعه، بازاریابی و سایر تیمها کار میکنند، PMS باید استاد همکاری متقابل باشد.
- UX
تجربه کاربری جایی است که استراتژی محصول با کاربر ملاقات میکند و معمولاً انتظار میرود که PMها در مورد بهترین شیوههای UX، دانش كافي داشته باشند.
- درک استراتژیک کسبوکار
در نهایت، محصول در خدمت کسبوکار است. به همین دلیل، مدیران ارشد باید بدانند که چگونه تکرارهای محصول را ایجاد و پیاده سازی کنند که در خدمت استراتژی کلی شرکت باشد.
- مدیریت پروژه
در حالی که توسعه بخش مهمی از نقش PM است، از مدیران ارشد نیز انتظار میرود تا اطمینان حاصل کنند که قطعات مختلف هر محصول در زمان و چگونه باید اتفاق بیفتد.
- مهارتهای فنی
به ویژه در تیمهایی که محصولات فنی بالایی دارند، اغلب انتظار میرود که PMها دانش کدنویسی داشته باشند.
- داده محور
PMها باید اطمینان حاصل کنند که تمام ابتکارات محصول با معیارهای رفتار کاربر همسو هستند. به طور کلی، این نقش شامل ردیابی این معیارها، تجزیهوتحلیل دادهها برای بهبود تجربه کاربر و تکرار محصول برای آزمایش ویژگیهای جدید است.
- داستان سرایی
مدیران ارشد باید ارزش پیشنهادی محصول و استدلال پشت همه ابتکارات محصول در رابطه با نیازهای کاربر و استراتژی شرکت را درک کنند. آنها همچنین باید بتوانند داستان پشت آن را برای تقویت انگیزه و همسویی متقابل بیان کنند.
سخن پاياني
مدیریت محصول از دهههای گذشته به عنوان یک حوزه تخصصی در صنعت فناوری و تولید شکل گرفت. با گذشت زمان و تحولات تکنولوژیک، نیاز به فعالیتهایی چون تحلیل بازار، نیازسنجی مشتری و توسعه استراتژیهای مؤثر برای محصول احساس شد. این حوزه به سرعت توسعه یافت و حالا به یکی از کلیدیترین نقشها در سازمانها تبدیل شده است.
ما در تيم محتواي توكاتل تلاش كرديم تا نشان دهيم مدیریت محصول نه تنها به طراحی و توسعه محصولات با کیفیت کمک میکند بلکه تأثیر مثبتی بر تحقق اهداف سازمانی و رضایت مشتریان دارد. با توجه به تغییرات سریع بازار و نیازهای متنوع مشتریان، مهارتهای مدیریتی و استراتژیک در این حوزه به طور فزایندهای اهمیت پیدا میکند. به همین دلیل، افرادی که به این حرفه وارد میشوند باید دائماً خود را بهروز کرده و به دنبال یادگیری و بهبود توانمندیهای خود باشند.